امروز میخوام باهاتون درباره یکی از مفاهیم خیلی مهم در دنیای برنامهنویسی صحبت کنم که شاید تا حالا اسمش رو شنیده باشی: MVC. شاید برات سوال باشه این MVC چی هست و چرا انقدر بین برنامهنویسها محبوب شده. خب، با من همراه باش تا با زبانی ساده توضیح بدم که MVC چطور کار میکنه و چرا به این الگو نیاز داریم. آمادهای؟ پس بزن بریم!
در مهندسی نرم افزار MVC یه معماری با یه الگوی مشخص برای سازمان دهی بخش های مختلف یه برنامست. حالا MVC مخفف چیه ؟
در واقع MVC مخفف عبارت Model View Control هست که هرکدوم از اینها مدیریت یه بخش مختلف و حیاتی از یه برنامه رو بر عهده داره.
- مدل (Model) : مدل در واقع بخش ذخیره سازی برنامهست. هرچیزی که با دیتای برنامه سروکار داره در این بخش پروژه قرار میگیره.
- نما (View) : همونطور که از اسمش مشخصه این بخش برای نمایش یا در اصل همون رابط کاربری (UI) برنامهست که در واقع با کاربر در تعامله. حالا اگه برات سواله که UI یا رابط کاربری چیه یا دوست داری بیشتر دربارش بدونی یه سر به این مقاله بزن.
- کنترلر (Controller) : کنترلر در واقع رابط بین مدل و نما هست ؛ برای مثال منطقی که تعیین میکنه شما با زدن یه دکمه توی نما اطلاعاتی رو توی دیتابیس ذخیره یا تغییر یا حتی حذف کنید و اون نتیجه رو توی نما به کاربر نشون بدید به عهده این کنترلر هست.
مزایا و معایب
استفاده از معماری MVC مثل هر چیز دیگهای هم خوبیها داره، هم بدیها. بیایید با هم یه نگاهی بندازیم به اینکه چرا بعضیها عاشق MVC هستن و چرا بعضیها باهاش مشکل دارن.
مزایا
1. جداسازی کارها: یکی از بهترین چیزهای MVC اینه که هر بخش از برنامه تو کار خودش تخصصی عمل میکنه. این یعنی میتونی بدون اینکه بقیه چیزها رو به هم بریزی، روی یه بخش خاص کار کنی. انگار هر کس سر جای خودش نشسته و کارش رو میکنه!
2. نگهداری و توسعه راحتتر: چون همه چی مرتب و جدا از همه، وقتی بخوای تغییرات بدی یا چیزی رو اضافه کنی، کار خیلی راحتتر میشه. این مزیت برای پروژههای بزرگ یا تیمهایی که خیلی آدم دارن، خیلی کمک میکنه.
3. ساختن نماهای مختلف: MVC این اجازه رو بهت میده که برای یه داده، چندین نما بسازی. این یعنی اگه بخوای یه برنامه داشته باشی که هم توی وب کار کنه هم روی موبایل، MVC میتونه کارت رو راحتتر کنه.
4. تست کردن راحتتر: چون منطق برنامه و ظاهر از هم جدا هستن، تست کردنشون خیلی سادهتره. یعنی میتونی مطمئن بشی که همه چیز درست کار میکنه بدون اینکه نگران باشی یکی رو دست بزنی، یکی دیگه خراب بشه.
5. کاهش کدنویسی تکراری: تو MVC کدهایی که نوشتی میتونن تو جاهای مختلف استفاده بشن. یعنی نیاز نیست یه کار رو چند بار انجام بدی و این به صرفهجویی در وقتت کمک میکنه.
معایب
1. پیچیدگی اولیه: اولش شاید MVC یکم سخت و پیچیده به نظر برسه، مخصوصاً اگه تازه شروع کرده باشی. اما وقتی دستت بیاد، میبینی که چقدر به کارت نظم میده.
2. زیاد شدن تعداد فایلها: یکی از مشکلات MVC اینه که ممکنه تعداد فایلها تو پروژه زیاد بشه. برای برنامههای کوچیک این میتونه یه کم دست و پا گیر باشه.
3. نیاز به برنامهریزی: اگه میخوای از MVC نهایت استفاده رو ببری، باید از همون اول خوب برنامهریزی کنی و طراحی دقیقی داشته باشی. اگه سرسری بگیری، ممکنه بعداً کار دستت بده.
4. زمانبر بودن: بعضی وقتها MVC ممکنه بیشتر از روشهای دیگه وقتت رو بگیره، مخصوصاً اگه پروژه کوچیکی داشته باشی و نیازی به ساختار پیچیده نداشته باشی.
در کل، اگه با MVC درست برخورد کنی، میتونی یه عالمه ازش بهره ببری. ولی اگه ازش سر در نیاری، ممکنه بیشتر از اینکه کمکت کنه، برات دردسر درست کنه.
تاریخچه
داستان MVC یه ماجرای جالبه که برمیگرده به دهه 1970 میلادی. توی این دهه، یه آقای نابغه به اسم تریگورنسکوج (Trygve Reenskaug)، که برنامهنویس و دانشمند کامپیوتر نروژی بود، MVC رو به دنیا معرفی کرد. اون زمان، ورنسکوج داشت روی پروژهای به نام Smalltalk-76 کار میکرد، که یه زبان برنامهنویسی شیءگرا بود. هدفش این بود که یه راهحل پیدا کنه تا برنامهها قابل فهمتر و قابل نگهداریتر بشن.
MVC در ابتدا بهعنوان یه الگوی طراحی برای ساخت رابطهای گرافیکی کاربر (GUI) ابداع شد. ایده اصلی ورنسکوج این بود که منطق برنامه (یعنی اینکه برنامه چه کاری انجام بده) از نمایش برنامه (یعنی اینکه برنامه چطوری به کاربر نشون داده بشه) جدا باشه. اینجوری هم میشد که برنامهنویسها و طراحها راحتتر با هم کار کنن و هم برنامهها به شکل سادهتری قابل نگهداری و توسعه باشن.
به مرور زمان، MVC محبوبتر شد و از دنیای رابطهای گرافیکی فراتر رفت. در دهه 1990، وقتی وب شروع به رشد کرد و برنامههای وب پیچیدهتر شدن، MVC دوباره به اوج محبوبیت رسید. خیلی از فریمورکها و پلتفرمهای برنامهنویسی وب، مثل Ruby on Rails و ASP.NET MVC، این الگو رو به کار گرفتن و به توسعهدهندهها کمک کردن که برنامههای پیچیدهتر و بهینهتری بسازن.
امروزه MVC بهعنوان یکی از اصلیترین الگوهای طراحی شناخته میشه و تقریباً هر برنامهنویسی که با توسعه وب یا برنامههای پیچیده سر و کار داره، حداقل یه بار با این الگو برخورد کرده. MVC همچنان بهعنوان یک راهکار مؤثر برای جداسازی منطق، نمایش و کنترل، در دنیای توسعه نرمافزار استفاده میشه و به توسعهدهندهها کمک میکنه تا برنامههایی قابل نگهداری، توسعهپذیر و سازمانیافته بسازن.
یک مثال ساده در دنیای واقعی
برای اینکه مفهوم MVC رو با یه مثال دنیای واقعی بهتر درک کنیم، بیایید یه رستوران رو در نظر بگیریم.
مدل (Model)
مدل توی رستوران همون آشپزخونه است. آشپزخونه جاییه که غذاها آماده میشن. توی این بخش، هیچکس با مشتریها مستقیم سر و کار نداره، ولی تمام اطلاعات مربوط به سفارشات (یعنی غذاها) اینجا پردازش و آماده میشن.
نما (View)
نما توی رستوران همون سالن غذاخوریه، جایی که مشتریها میشینن و غذاها رو میبینن و لذت میبرن. نما نشون میده که سفارشات چطور به مشتری ارائه میشه. حالا، اگه غذا قشنگ سرو شده باشه و بشقابها جذاب به نظر برسن، مشتریها تجربه بهتری خواهند داشت.
کنترلر (Controller)
کنترلر همون گارسونه! گارسون نقش واسطه رو بین مشتری و آشپزخونه بازی میکنه. وقتی یه مشتری سفارش میده، گارسون سفارش رو میگیره و به آشپزخونه میبره. بعد از آماده شدن غذا، گارسون اون رو برمیگردونه و به مشتری تحویل میده. گارسون همچنین اگه مشتری سوالی داشت یا خواستهای داشت، این موارد رو به آشپزخونه منتقل میکنه و برعکس.
ارتباط بین مدل، نما و کنترلر
وقتی یه مشتری وارد رستوران میشه و سفارش میده، این سفارش به گارسون (کنترلر) منتقل میشه. گارسون سفارش رو به آشپزخونه (مدل) میبره، غذا آماده میشه و بعد گارسون دوباره غذا رو میگیره و به سالن غذاخوری (نما) میاره و به مشتری تحویل میده. توی این فرایند، آشپزخونه (مدل) فقط روی آمادهسازی غذا تمرکز داره، سالن غذاخوری (نما) فقط روی نمایش غذا به مشتری تمرکز داره و گارسون (کنترلر) هم وظیفه داره که این دو بخش رو به هم وصل کنه و مطمئن بشه که همه چیز به درستی انجام میشه.
این مثال ساده نشون میده که چطور MVC توی دنیای واقعی میتونه به مدیریت بهتر و کارآمدتر کمک کنه. هر بخش وظیفه خاص خودش رو داره و باعث میشه که کل سیستم (رستوران) بهصورت هماهنگ و مؤثر کار کنه.
نتیجه گیری
خب، حالا که با MVC و چطوری کار کردنش آشنا شدیم، بیایید یه جمعبندی داشته باشیم. MVC یه الگوی طراحی قدرتمنده که به ما کمک میکنه برنامههامون رو منظمتر و حرفهایتر بسازیم. درست مثل همون رستورانی که گفتیم، هر بخش توی کار خودش متخصصه و به همین خاطر همه چی روون و درست پیش میره.
شاید اولش یه کم پیچیده به نظر بیاد، اما وقتی دستت بیاد، دیگه نمیتونی ازش دل بکنی! MVC بهت این امکان رو میده که بدون دردسر، کدهاتو بهتر مدیریت کنی، راحتتر تست کنی و اگه خواستی، بعدها توسعهشون بدی. خلاصه که اگه هنوز MVC رو امتحان نکردی، پیشنهاد میکنم یه بار امتحانش کنی، قول میدم پشیمون نشی!